سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اقتصاد ایران

صفحه خانگی پارسی یار درباره

تورم و آثار آن در زندگی عادی مردم

    نظر

گرچه مقوله ای به نام تورم (  Inflation   ) یک موضوع کاملاً علمی و آکادمیک است و بیشتر در محافل علمی و دانشگاهی آن هم در حوزه اقتصاد کلان موضوعیت پیدا می کند ولی از آنجایی که مفهوم واقعی تورم ناشی از شرایطی است که سطح عمومی قیمتها به طور بی رویه ( بی تناسب ) و مداوم و در بستر زمان افزایش یابد امّا ناخودآگاه این بحث به حوز? زندگی اقتصادی و اجتماعی جامعه سرایت می کند و تداوم آن آثار زیانباری بر زندگی اقتصادی ، اجتماعی جامعه تحمیل می نماید تا بدانجا که می تواند اثرات سوئی را بر اخلاق جامعه داشته و گاهی منشاء بسیاری از مفاسد اجتماعی ، اخلاقی و اقتصادی در بدنه اجتماع گردد. به گونه ای که امروز ، این بحث از حوز? کلاس و دانشگاه پا فراتر گذاشته و در محافل مختلف اجتماعی سوژ? بسیاری از مباحث روز گردیده است. در اقتصادی که افزایش نسبی قیمتها برابر با متوسط افزایش بهره وری یا محصول نهایی کار باشد و دستمزد پولی یعنی همان مزد کارگر نیز به همان نسبت افزایش یابد بطوریکه نرخ دستمزد واقعی ( یعنی نسبت مزد به سطح قیمتها ) ثابت بماند.

با وجود اینکه قیمتها افزایش پیدا کرده است ، تورم به وجود نمی آید ، در چنین صورتی افزایش سطح عمومی قیمتها متناسب تلقی می شود. بنابراین فشار روی قیمتها ممکن است در یک شرایطی توسط افزایش سطح عمومی دستمزدها خنثی گردد. البته لازم به ذکر است که خود افزایش سطح عمومی دستمزدها می تواند ناشی از بازدهی یا بهره وری نیروی انسانی باشد . لذا در این وضعیت تورم به مفهوم واقعی خود حادث نمی شود ودر نتیجه در آمد واقعی افراد نیز به طور معکوس تحت تأثیر قرار نمی گیرد.

کترشاپورزارعی - دکتر شاپور زارعی 

به همین دلیل به افزایش عادی قیمتها پس از یک دوره ، تنزل اقتصادی تورم گفته نمی شود. اما اگر در معادلات فوق افزایش نسبی قیمتها بیشتر از افزایش متوسط بهره وری یا محصول نهایی کار ( نیروی انسانی ) و افزایش درصدی نرخ دستمزد پولی ناشی از آن باشد. در این حالت تورم به مفهوم واقعی خود بوجود می آید. و آنچه که امروز اقتصاد جامعه ما با آن دست به گریبان است ، همین موضوع نوع دوم است یعنی عدم تناسب بین افزایش نسبی قیمتها و افزایش متوسط بهره وری یا محصول نهایی کار.

نکته دیگری که در تعریف تورم قابل ملاحظه است ، پدیده ای به نام عنصر زمان و تداوم افزایش سطح عمومی قیمتهاست. در این خصوص اقتصاددانان بین مقوله  پیدایش تورم  و جریان تورمی تفاوت قائلند ، در حالت اول از نگاه اقتصاددانان تورم یک پدیده ایستا عنوان می شودیعنی ثابت وپایداراما بعد از آنکه سطح عمومی قیمتها یک بار در زمان معینی افزایش نمود ، اقتصاد از یک وضع تعادلی به وضع دیگر حرکت می کند و طبیعتاً در وضعیت جدید قیمتها در زمان معینی افزایش می یابد و نرخ افزایش آن نیز به مرور زمان صعود می کند ، و این همان حالتی است که در اقتصاد ، تورم واقعی شکل می گیرد ، و آن را در ادبیات علم اقتصاد (( جریان تورمی )) می نامند ، لذا تورم به صورت افزایش مداوم و بی تناسب قیمتها تعریف می گردد.

از همین جاست که می توان نتیجه گرفت که : تورم یک پدیده نامطلوب اقتصادی محسوب می شود. زیرا این پدیده موجب کاهش مطلوبیت درآمد یک مصرف کننده یا خانوار می گردد و مطلوبیتی را که یک خانوار از خرج کردن بخشی از درآمد پولی ثابت خود بدست می آورد در اثر تورم کاهش می یابد ، و لذا در فرهنگهای عامیانه اصطلاحاتی مانند پولها و درآمدها بی برکت شده ، ارزشی ندارد و غیره مطرح می گردد ، در حالی که این اتفاق ناشی از همان اثرات جریان تورمی است که بر زندگی یک جامعه سایه افکنده و اگر تداوم یابد منجر به شکاف طبقاتی شده و عده ای را غنی و عد? دیگری را فقیر می سازد، و اینکه می گویند ، تورم فقیر را فقیرتر و غنی را غنی تر می سازد به همین جهت است ، و لذا وقتی ما می خواهیم فقر را تعریف کنیم می گوییم ، (( فقر عبارت است از عدم توانایی یک انسان در فراهم ساختن نیازهای بنیادی خود جهت دستیابی به یک زندگی آبرومندانه و شایسته و زندگی شایسته و آبرومندانه آن زندگی  است که فرد لااقل کمی بالاتر از پایین ترین حد درآمد لازم برای ادامه حیات قرار گیرد. امروزه در زبان اقتصادی ، مرز این پایین ترین حد درآمد را خط فقر می نامند ، هر چند خود این مرز نیز می تواند به دو حوزه فقر نسبی و فقر مطلق تقسیم گردد. و اگر بخواهیم از این منظر به موضوع بپردازیم ، خطوط فقر متفاوتی خواهیم داشت ، که بحث دیگری است.

لذا اگر بخواهیم در ادامه این بحث اثرات تورم را بر زندگی انسانها از جهات مختلف به تحلیل بکشانیم ، یکی از این اثرات همان کاهش مطلوبیت بخشهای درآمدی یک خانوار است که در سطور قبلی عنوان شد ، و در اقتصاد به عنوان اثر توزیع درآمد از آن یاد می کنند. البته این کاهش مطلوبیت گاهی ممکن است از طریق افزایش (( سودهای بادآورده )) ناشی از تورم و افزایش قیمتها خنثی گردد ، و اینجاست که به راحتی می توان تشخیص داد که تورم به افرادی که درآمد پولی ثابت دارند مانند افراد بازنشسته و یا کارمندان دولت به شدت صدمه وارد کرده و قدرت خرید آنان را به طور چشمگیری کاهش می دهد ، و همواره تورم به زیان دستمزد بگیران و به نفع سوبگیران است ، زیرا سودبگیران در شرایطی قرار دارند که می توانند از طریق مالکیت شخصی از افزایش قیمتها استفاده کنند. و معمولاً هنگامی که یک دور? تورم در اقتصاد جامعه ای بوقوع می پیوندد، سود سرمایه گذاران و صاحبان بنگاه های اقتصادی افزایش و وضعیت دستمزد بگیران نامطلوب می گردد. زیرا دستمزدبگیران از مالکیت شخصی برخوردار نیستند.

هنگامی که شرایط تورمی به وجود می آید و سطح قیمتها به طور بی رویه افزایش می یابد. بستانکاران به نفع بدهکاران در وضع نامساعدی قرار می گیرند ، زیرا در چنین شرایطی بدهکاران دیونی را پرداخت می کنند که قدرت خرید واقعی آن کاهش یافته است و لذا تورم به بدهکاران منفعت و به بستانکاران ضرر می رساند و چون بستانکاران همان پس انداز کنندگانی هستند که به طور غیر مستقیم در امر تولید دخیل اند ، ادامه این روند به جریان تولید و سرمایه گذاری و پس انداز و مجدداً بکارگیری پس اندازها در سرمایه گذاری لطمه وارد کرده و اثرات سوئی مثل ورشکستگی ، خروج بسیاری از صنایع تولید از چرخه تولید و به دنبال آن تشدید بیکاری ، کاهش درآمد خانوارها و در نهایت حرکت به سمت فقر نسبی به بار خواهد آورد.   

و اما اثر دیگری که تورم بر اقتصاد جامعه خواهد داشت ، اثر تورم بر رشد و توسعه اقتصادی است ، بعضی از اقتصاددانان معتقدند که تورم ملایم برای اقتصاد مفید بوده و موجب رشد اقتصادی می گردد. و تورم ملایم را وضعیتی می دانند که قیمت ها سالانه 3% الی 4% افزایش یابند ، ( توجه به نکته سالانه در این خصوص مهم است ) ، سامنراسلیچر اقتصاددان فقید دانشگاه هاروارد از جمله اقتصاددانانی بوده است که طرفدار تورم ملایم در اقتصاد است ، از طرفی بعضی دیگر از اقتصاددانان اعتقاد دارند که تورم ملایم موجب توسعه اقتصادی می شود زیرا تورم ملایم باعث خواهد شد که افزایش سود سرمایه گذاری با نسبت ملایم خود خود ادامه یابد و سرمایه گذاران از این فرصت ( یعنی افزایش سود ) در جهت ممعرفی ابداعات اقتصادی استفاده نمایند و این امر به لحاظ فنی و تئوری موجب انتقال منحنی امکانات تولید شده که این امر در دنیای تئوریهای اقتصادی می تواند ناشی از پدید? توسعه اقتصادی باشد . که حاصل پیشرفت فنی است . که چنین امری منجر به رشد کمی و کیفی تولید می گردد که محصول همان توسعه است ، با وجودی که یکی از محاسن تورم ملایم اثر رشد و توسعه اقتصادی است. اما تعداد دیگری از اقتصاددانان عقیده دارند که حتی اگر سطح متوسط قیمتها سالانه رشدی معادل به 3% الی 4% داشته باشد نیز تحمل پذیر نیست و باید جلوی آن را گرفت ، زیرا این گروه ، اعتقاد دارند که تورم ملایم ممکن است در یک شرایطی به تورم شدید منجر شود و تورم شدید ممکن است مقدمات رکود اقتصادی را فراهم سازد ، دلیل این امر هم این است که مصرف کنندگان و تولید کنندگان در اثر پیش بینی احتمالی افزایش قیمتها به میزان بیش از 3 الی 4 درصد ، ذخیره های خود را به جای نگهداری در بانکها تحت عنوان (( ذخایر بیکاری )) هزینه می نمایند  تا بدینوسیله از تورم بیشتر در امان باشند و این جریان از یک طرف تقاضا برای کالاهای مصرفی را بالا برده و از طرفی تقاضا برای کالاهای سرمایه ای را افزایش می دهد که برآیند این دو اثر فشار بیشتر بر سطح عمومی قیمتها خواهد بود و تورم به شکل یک (( فرآیند خود افزا)) در می آید. به عبارت دیگر این واکنش مصرف کنندگان و سرمایه گذاران نسبت به افزایش قیمتها و پیش بینی آنها از ادامه روند مسیر فزاینده قیمتها ، موجبات احساس بی اعتمادی نسبت به ارزش واقعی پول را در جامعه اقتصادی فراهم نموده که به نظر اقتصاددانان این احساس از آثار روانی تورم ناشی می شود. و باعث می شود ، هزینه زندگی بالا رفته ، قیمت کار یا همان هزینه دستمزد افزایش یابد و در نهایت اقتصاد جامعه در وضعیتی قرار بگیرد که سطح عمومی قیمتها و هزینه دستمزدها بر یکدیگر سبقت جویند ، این امر یعنی افزایش شدید و بی رویه قیمتها باعث می شود که علاوه بر منقبض شدن ارزش داخلی و واقعی پول ، ارزش واقعی و داراییهای پولی دیگر مانند اوراق بهادار نیز کاهش یابد. در چنین شرایطی به اعتقاد برخی از اقتصاددانان پول کشور در زمر? (( پول سوزان )) قرار می گردد یعنی پولی که دست دارنده را بسوزاند و دارنده این پول به جای نگهداری آن راصرف  خرید کالاها و اجناس کم خطرتر نموده و از خود دور کند.

اینجاست که تورم مصرف را غیر منطقی می کند و رفتار پس انداز کنندگان را تغییر می دهد که نتیجه این امر کاهش پس انداز ، و نهایتاً کاهش سرمایه گذاری است درحالی که در دوران ثبات مردم به دور از هرگونه حرص و ولع و شتابزدگی در خرید، فقط کالاهای ضروری و مورد نیاز خود را آن هم به اندازه مصرف و با آگاهی کامل از قیمتهای بازار و با مقایسه این قیمتها از ارزان ترین بازارها خریداری می کنند. و لذا در چنین دورانی یعنی دوران ثبات قیمتها تصمیم مصرف کنندگان یک تصمیم کاملاً عقلایی و منطقی خواهد بود ، در صورتیکه در دوران تورم شدید و مداوم، روش مصرف یک روش کاملاً غیر منطقی و توأم با اسراف و ریخت و پاش است. اگر نگاهی به الگوهای مصرفی خانوارها بیندازیم به راحتی می توانیم این روشهای غیر منطقی و غیر ضروری را در سبد هزینه های افراد مشاهده کنیم. تا جایی که افراد نه تنها با درآمد واقعی خود بلکه با اخذ وام و یا خریدهای اقساطی اقدام به خریدهایی می نمایند که چه بسا به آن خریدها نیازی هم نداشته باشند و گاهی حتی بدون توجه به ارزان بودن و یا گران بودن آن کالاها این خریدها را انجام می دهند و فقط از ترس آینده و اینکه مبادا این اجناس یا کالاها در آینده گران تر شود ، در این حالت به نظر شما چه اتفاقی می افتد ؟ غیر از این است که ادامه این روند به تدریج پس اندازها را در جامعه تضعیف نموده و پس انداز کنندگان که باید با پس اندازهای خود زمینه های سرمایه گذاری مولد و سالم را فراهم کنند به سمت سرمایه گذاریهای کاذب رفته و به دنبال آن نوع از سرمایه گذاری می روند که بتوانند هر چه زودتر با قیمت گران تر بفروشند مانند سرمایه گذاری در جهت خرید طلا ، زمین ، مسکن و امثال اینها ، در بسیاری از موارد اقتصاد جوامع به دلیل تورم شدید ممکن است در لب? پرتگاه رکود و کسادی اقتصادی قرار بگیرد ، زیرا در چنین شرایطی است که روابط عادی اقتصادی مختل شد. و هیچکس به آینده اقتصاد زندگی خود اطمینان و اعتماد نمی کند و این بی اعتمادی اثرات روانی زیانباری را بر اقتصاد جامعه تحمیل می کند ، که تحت عنوان دلایل روانی تورم در اقتصاد مطرح می شوند.

دکترشاپورزارعی

دکتر شاپور زارعی